پرسش :

اگر گفته مي شود پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شخصي را در غدیر براي جانشيني خود انتخاب کرد، آيا گفته و عمل آن حضرت با اذن پروردگار بود؟


شرح پرسش :
پاسخ :
احاديثي که در راستاي تعيين جانشين از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ صادر شده فراوان است که در کتاب هاي معتبر فريقين آمده اند به عنوان مثال حديث ثقلين[1]، حديث منزلت[2]، حديث و واقعه تاريخي غدير،[3] حديث قلم و دوات[4]، حديث يوم انذار[5] و... از جمله احاديثي هستند که بر جانشيني علي ـ عليه السلام ـ و اهل بيت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دلالت دارند و نيز حديث دوازده امير يا دوازده خليفه و حتي در برخي منابع اهل سنت گفته شده که اول آن ها علي و آخر آنها مهدي است،[6] بر امامت دوازده امام بعد از رسول خدا دلالت دارند لذا نيازي به ذکر اين احاديث ديده نمي شود و در زير فقط به منابع آن اشاره مي شود.
ترديدي وجود ندارد که اين احاديث به اذن و دستور خدا بوده است زيرا سفارشات و دستورهاي رسول خدا به خصوص در مسائل دين و اصول عقايد و شريعت و آنچه بستگي به سرنوشت امت اسلامي و بشر دارد، ممکن نيست بدون اذن و دستور خدا باشد زيرا در غير اين صورت رسالت و نبوت آن حضرت خدشه دار مي گردد. شايد دو آيه سوم و چهارم سوره نجم كه تاكيد مي‌كنند پيامبر از روي هوا و هوس حرف نمي‌زند و هر چه مي‌گويد وحي است براي اثبات اين نكته كافي باشد. با اين حال به تكيه بر چند آيه ديگر نيز مي‌توان نشان داد كه پيامبر هر دستور ديني كه بدهد از جمله در بحث امامت و جانشيني، از سوي خداست و ما مأمور به اطاعت از ايشان هستيم. و روي اين جهت است که خداوند در قرآن کريم اطاعت مطلق رسول خدا را در کنار اطاعت خود بر مومنين واجب قرار داده است، به دليل اين که او هيچ چيزي را بدون اذن خداوند انجام نمي دهد و لذا مي فرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنکمْ » ؛ «اي کساني که ايمان آورده ايد اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولوالامر را»[7]
و نيز مي فرمايد:
«وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ » ؛ «آنچه را رسول خدا براي شما آورد بگيريد (و اجرا کنيد) و از آنچه نهي کرده خودداري نمائيد و از مخالفت خدا بپرهيزيد که خداوند کيفرش شديد است».[8]
اين دو آيه از طرف خداوند بر اين مطلب دلالت دارند که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در مسئله تعيين جانشين مأذون از طرف خداوند بوده است و در غير اين صورت ممکن نبوده که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين همه اصرار بر مساله جانشيني داشته باشد. افزون بر اين، مسئله امامت و جانشيني يکي از مسائل مهم و خطير دين اسلام است که هدايت نه تنها امت اسلامي بلکه تمام بشر مرهون آن بوده و نه تنها خداوند به آن اذن داده بلکه عقل نيز آن را از وظايف رسول خدا مي داند. و اهميت آن به قدري بزرگ بوده که خداوند خودش در قرآن به آن پرداخته است. خداوند در سوره مائده آيه 67 مي فرمايد:
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْک مِن رَّبِّک وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِينَ » ؛ «اي پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا (به مردم) برسان و اگر نکني رسالت او را انجام نداده اي، خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم نگاه مي دارد و خداوند جمعيت کافران (لجوج) را هدايت نمي کند».
جلال الدين سيوطي از مفسران اهل سنت در ذيل اين آيه از مجاهد نقل مي کند که وقتي اين آيه نازل شد پيامبر عرض کرد: خدايا من تنهايم چگونه اين کار را انجام دهم؟ به دنبال اين سخن پيامبر اين آيه نازل شد که «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»
و از ابوسعيد خدري يکي از صحابه رسول خدا نقل مي کند که اين آيه بر رسول خدا در روز غدير خم درباره امامت و جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ نازل شد.
و از ابن مسعود صحابه ديگر رسول خدا نقل مي کند که او گفته ما اين آيه را در زمان حيات پيامبر قرائت مي کرديم به اين معنا که علي ـ عليه السلام ـ مولاي همه مومنين است.[9]
و باز خداوند خودش ولي و امام بعد از پيامبر را به گونه اي معرفي نموده که با در نظر گرفتن شأن نزول بر هيچ کسي جز علي ـ عليه السلام ـ منطبق نمي گردد. خداوند مي فرمايد:
«إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ» ؛ «سرپرست و ولي شما تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده اند، همانها که نماز را برپا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند».[10]
جلال الدين سيوطي مي گويد به طور متفق عليه از ابن عباس نقل شده که هنگامي که علي در حال رکوع انگشترش را صدقه داد، پيامبر از سائل پرسيد که اين انگشتر را چه کسي به تو داد؟ او در جواب اشاره به علي کرد و گفت آن رکوع کننده. در همين لحظه اين آيه نازل شد.[11]
و نيز در همين تفسير احاديث متعددي نقل شده که همگي مي گويند اين آيه درباره علي نازل شده است و علي کسي بوده که انگشترش را در حال رکوع به سائل داده است.[12]
امام فخررازي يکي ديگر از مفسرين معروف اهل سنت نيز روايات متعددي را مبني بر اين نقل مي کند که اين آيه در حق علي نازل شده و اوست که در حال رکوع انگشترش را صدقه داده است.[13]
طبري مفسر ديگر اهل سنت هر چند سعي نموده با ذکر برخي احاديث آيه شريفه را از دلالت بر ولايت و امامت علي ـ عليه السلام ـ به سوي ديگر منصرف کند ولي باز هم نتوانسته از حقيقت چشم پوشي کند و لذا روايات متعددي را نقل نموده که به اتفاق مي گويند اين آيه در شأن علي ـ عليه السلام ـ نازل شد و فقط او بوده است که در حال رکوع انگشترش را صدقه داده است.[14]
با توجه به آنچه که بيان گرديد پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نه تنها در مسئله تعيين جانشين با اذان خداوند عمل مي کرد بلکه مأمور بوده که اين جانشيني را بر همه برساند و لذا در مجالس و مناسبت هاي متعددي به اين امر مهم پرداخته و حتي در قرآن کريم نيز اين مسئله مهم تلقي شده و آياتي را به آن اختصاص داده است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ المراجعات، سيد شرف الدين عاملي.
2ـ گزيده جامع از الغدير، تلخيص محمد حسين شفيعي شاهرودي.
3ـ آن گا هدايت شدم، سيد محمد تيجاني.
4ـ و رکبت السفينة، مردان خليفات.

پی نوشتها:
[1]. نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج4، ص1873، بيروت، داراحياء التراث العربي.
[2]. همان، ج7، ص120، بيروت، دارالفکر، بي تا.
[3]. همان، ج4، ص1873، بيروت، داراحياء التراث العربي و المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص118.
[4]. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، ج3، ص91، بيروت، دارصعب، بي تا.
[5]. المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص133.
[6]. سليمان قندوزي، ينابيع المودة، ج3، ص291، دارالاسوة، اول، 1416ق.
[7]. نساء / 59.
[8]. حشر / 7.
[9]. جلال الدين سيوطي، الدرالمنثور، ج2،ص 298.
[10]. مائده / 55.
[11]. جلال الدين سيوطي، الدر المنثور، ج2، ص293، قم، کتابخانه نجفي، 1404ق.
[12]. همان، صص293 ـ 294.
[13]. فخرالدين رازي، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ج12، ص383، بيروت، داراحياء التراث العربي، سوم، 1420ق.
[14]. طبري، محمد بن جرير، جامع البيان، ج6، ص186، بيروت، دارالمعرفه، اول، 1412ق.
منبع: اندیشه قم